نحوهی نگاه ما به زندگی سرنوشت ما رو میسازه. نگاهمون به زندگی میتونه نافذ و عمیق باشه یا سطحی و گذرا. میتونه مثبت و سرشار از انرژی باشه، یا نگران و غرغرو. میتونه خوشحال و سپاسگزار باشه، یا غمگین و شاکی. خلاصه هرجور که ما بخوایم، همونه! واسه همینه که خیلیها میگن باید نوع نگاه رو تربیت کرد، و بهترین زمان برای تربیت نگاه، همین روزهای باحالِ بچگیه. بچهها باید بدونن که زندگی توی این دنیا، مال خودِ خودشونه و خودشون هم میتونن هرجوری دوست دارن بسازنش. و چه بهتر که این ساخت و ساز با نگاه مثبت و شور و انرژی باشه.
زرافه کوچولوی قصهی ما از وضعیت خودش راضی نیست. همهش به دیگران نگاه میکنه و با خودش فکر می کنه که اگر شرایط زندگیش مثل اونها بود، چقدر میتونست خوشحال باشه. غافل از اینکه اون توی زندگیش چیزی داره که خیلیها دنبالش هستن. البته زرافه کوچولوی قصهی ما خوششانس بود و خیلی زود اینو فهمید. میخواین بدونین چطور؟ باید کتاب «گرفتاریهای یک زرافه» رو بخونین.
دیدگاهها
هنوز هیچ کس نظرش رو دربارهی این کتاب به ما نگفته.