رفاقت یکی از اون چیزهاییه که همیشه و همهجا ستودنی بوده. همهی ما دوستانی داریم که حاضریم توی رفاقت باهاشون خیلی کارها بکنیم. رفاقت کردن ویژگیهایی داره که خوبه آدم از همون بچگی باهاشون آشنا بشه: مثل از خود گذشتگی.
همه میدونن که «ماتر» و «مککویین» دوتا دوست جدانشدنی هستن. اون ها حاضرن به خاطر هم از خیلی چیزای خودشون بگذرن و این، قصهی یکی از همون از خود گذشتگیهاست. دوستی این دوتا دوست قدیمی، درست توی یک زمان بخصوص، نیاز به گذشت پیدا میکنه و جالب اینکه هرکدوم از اونها، بدون اینکه دیگری بدونه، این گذشت رو وظیفهی خودش میدونه. تمام جذابیت قصه همینجاست.
هتل ترانسیلوانیا؛ سرزمین عجایب
آخرین خنده
نینی و ترمودینامیک
اگر فیلها از بین بروند...
در جستجوی نمو؛ نیمهشب در اقیانوس
نینی و کوارکها
دایناسور کوچولو هُل نده!
سه آدمفضایی کوچولو و روبات گندهی بدجنس
خورشید ما
پاندا کونگفوکار؛ درهی خوابزده
ملکهی یخی؛ شکستن مرزها
جهان شگفتانگیز ما
مدرسهی حشرات













دیدگاهها
هنوز هیچ کس نظرش رو دربارهی این کتاب به ما نگفته.