رفاقت یکی از اون چیزهاییه که همیشه و همهجا ستودنی بوده. همهی ما دوستانی داریم که حاضریم توی رفاقت باهاشون خیلی کارها بکنیم. رفاقت کردن ویژگیهایی داره که خوبه آدم از همون بچگی باهاشون آشنا بشه: مثل احساس مسئولیت دربرابر مشکلات دوستمون
«رالف خرابکار» و دوستانش توی ایستگاه بازیهای کامپیوتری جمع شده بودن که یه دفعه برق، قطع میشه! همهجا تاریک میشه، تمام درها قفل میشه و همه توی ایستگاه گیر میافتن. خلاصه اوضاع حسابی به هم میریزه. این وسط یکی از دوستان رالف دچار مشکل خاصی میشه و حالا رالف و بقیهی دوستانش باید تمام تلاش خودشون رو به کار ببندن تا به دوستشون کمک کنن.
کابوس قبل از کریسمس
شگفتانگیزان؛ قهرمانان در خانه
هتل ترانسیلوانیا؛ پرستار هیولاها
گریفونها زیاد هم خوب نیستند
عصر یخبندان؛ فرار از توفان
نینی و ترمودینامیک
عصر یخبندان؛ گذشته، حال، آینده
من ماهی نیستم
اگر زنبورهای عسل از بین بروند...
دایناسور کوچولو هُل نده!
ملکهی یخی؛ لذت با هم بودن













دیدگاهها
هنوز هیچ کس نظرش رو دربارهی این کتاب به ما نگفته.